صبح
ایستگاه اتوبوس
نان سنگک و لبخند دختران کابل
کنار صندلی می ایستی
لبخند میزنی به گلهای روسری اش
از پشت صندلی ، کتاره های سبز
تو صورتی بازیت را از صبح اغاز کردی
از بستن سینه بندت
دامن کوتاه برزیلیت را
رانهایی که مرا به سلاخ خانه میبرد
قاتل قتل های ناموسی .
ایستگاه اتوبوس
نان سنگک و لبخند دختران کابل
کنار صندلی می ایستی
لبخند میزنی به گلهای روسری اش
از پشت صندلی ، کتاره های سبز
تو صورتی بازیت را از صبح اغاز کردی
از بستن سینه بندت
دامن کوتاه برزیلیت را
رانهایی که مرا به سلاخ خانه میبرد
قاتل قتل های ناموسی .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر