۲۵ خرداد، ۱۳۹۲

 صبح
ایستگاه اتوبوس
نان سنگک و لبخند دختران کابل
کنار صندلی می ایستی
لبخند میزنی به گلهای روسری اش
از پشت صندلی ، کتاره های سبز
تو صورتی بازیت را از صبح اغاز کردی
از بستن سینه بندت
دامن کوتاه برزیلیت را
رانهایی که مرا به سلاخ خانه میبرد
قاتل قتل های ناموسی .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر