۲۴ خرداد، ۱۳۹۲

فروشی هستی ؟

 نه اقا ، نه خانم ، این بهانه ها برای یک لحظه دیدن است ، وقتی دلت از دنیا پر است ، میخواهی داخل ماشین بشینی و با صدای بلند اواز بخوانی ، از خیابانها رد بشی ، به چشمهای این ملت نگاه کنی و دروغ بگی که چقدر خوشبخت هستی ، بعد انها حسودی کنند ، وقتی مردم حسود میشن خطرناک تر میشن ، دوست دارند بهت ضربه بزنن ، سعی کنن این سعی کردن هاشون به ادم لذت میده ، این لذت یه شوق ایجاد میکنه در ادم .
سعی میکنی که تمام انچه میتوانی برای این مردم انجام بدی ، برای این بشر تا برای خودت کاری کرده باشی ، اینجا تلاش مثل شعارهای دم انتخابات است که از دهان کاندیدها بیرون میاد .
اصلا حرف جای دیگه است و اینها بهانه برای حرف زدن ، چند روز است که از فیس بوک زده شدم ، نه بخاطر اینکه به حرفهایی که میزنم باور نداشته باشم ، نه فقط بخاطر اینکه کسی بخواهد که نباشی و این نبودن ها به اون احساس ارامش میده .
مقصر منم و این احساس لعنتی ، منم این ... نه من ادم بده هستم که حالا هر کسی دوست داره مشتی بزنه به دهنش .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر