۳۰ اسفند، ۱۳۹۱

                                                                                               ما عید نداریم 


سال جدید شروع شد و سالی هم گذشت ، این چندیم سال هست که در کابل هستم و سال نو را با دلهره شروع میکنم ، این سال با همه سالهایی که گذشت متفاوت بود ، زندگی در افغانستان همیشه مشکل بوده و خواهد بود ، عید به عنوان یک تغییر طبیعت، میتواند سرچشمه روزهای خوب باشد، با شدیدترین جملات محکوم میشود ، ملاها در تخت های شاهانه خود با جملات شدید جشن گرفتن نوروز را کفر میدانند و ان را یک عمل شیطانی وکفر میپندارند . تلویزیون ها و رسانه ها هم در این سالهای اخر به کمتر کردن برنامه های عیدی خود پرداخته اند ، اولین پیام نوروزی را در افغانستان سفیر امریکا به ملتی نگون بخت تبریک گفت و ارزوی سالی جدید و خوش را کرد ،
ریاست جمهوری سکوت میکند و هیچ لبخندی از کاخ جمهور به گوش نمیرسد ، ملاها در کاخهایشان جشن گرفتن بهار را متعلق به اتش پرستان میکند و اعلام میدارند که باید فرهنگ افغانی زنده نگه داشته شود .
سالهاست که سوالم این شده ، فرهنگ ؟؟؟؟
دارم به این فکر میکنم که در این سال قرار هست چند انتخار در مدرسه های دینی پاکستان باردار از تفکرات قرون وسطایی حامله شوند و خیابانهای کابل را انتحار کنند ؟
قرار هست چند دختر دیگر به خاطر عشق و دوست داشتن زنده به گور شوند و شکیلاهایی لذت مردان قدرت شوند ، قرار هست چند مدرسه سوزانده شود ؟ چند و چند ...
ببخشید که اینقدر نا امید صحبت میکنم و عید همه را خراب میکنم اگر کسی دوست ندارد میتواند مرا همین لحظه حذف کند . همانطور که ارزو میکنم در ذهن این جهان حذف بشویم تا دیگر هیچ وقت هویتت سرتیتر سیاه ترین خبرهای جهان نباشد .
عمو یادگار
مرد کینه دار
مستی یا هوشیار
خوابی یا بیدار ؟
مستیم و هوشیار از تلخی های روزگار ، پشت پنجره ها سیگارهایمان را دود میکنیم و خواب روزهای خوب را میبینم ، روزهایی که ارزوی هر ادمی میتواند باشد، به نیاکانم می اندیشم که چه کرده اند که چنین سرنوشت تلخی را برای ما رقم زده اند و این سرزمین تلسم شده را به یادگار گذاشته اند ،، تلخترین سال را شروع میکنیم و شاید تاریخ بازگردد به روزهای جنگ های داخلی ، جنگ خانه به خانه ، کوچه به کوچه و خیابان به خیابان جنازه را تصور میکنم ،
اسد میگفت که این بار دیوانه ای خواهد شد که تاریخ در خود ندیده باشد ،
وقتی طبیعت توقف میکند هنر اغاز میشود ،

اگر بهار را دیدید سلام مرا هم برسانید ،
و طبیعت سکوت کرده است از این همه کفر گویی ملاهای کاخ نشین به خاطر کودکانی که متولد میشوند و میتوانند امید این سرزمین باشد اما هیچ امیدی متولد نمیشود در این سرزمین که ارزوی این روزهایم شود ، فردا اولین روز بهار هست و نمیدانم چند خبر انتحار میتواند سر تیتر روزنامه شود ، ؟؟؟؟؟؟

زندگی صفر درجه
کاوه آیریک
0-0-000

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر