۰۴ مهر، ۱۳۹۲

روزهای نا ارام


این روزها چه طوفانی است این روح ناارامم . ایستاده ام کنار ساحل و به دریایی طوفانی در افتاده ام . میدانم که باز این روزها خواهد گذشت .
خواهد گذشت و خواهد ماند این خاطرات متلاطم زندگی ام در ذهن روزهای  کابلم . این بار باز دست از همه چی کشیده ام و دارم با خودم لج میکنم که باز هم خودم را به سختی ترین روزها ممکن درامیزم .
سخت ترین روزهایم را سپری میکنم . بد اخلاق شده ام و به هیچ حرفی گوش نمیکنم .به هیچ کس . حتی به انها که در زندگی ام دوست داشتنی ترین بودند و هستن . نمیخواهم انها را از دست بدهم نمیخواهم خودم رو از دست بدهم . میخواهم یک بار دیگر با این زندگی درافتم و این را هیچ کسی درک نمیکند . دارم با خودم لج میکنم و میخواهم سر پای خودم بی استم و یک بار دیگه بگم میتونم . اره من میتونم و توانسته ام .
سخت است با این طوفان بزرگ در زندگی در افتی . هر کسی دنبال یک سر پناه میگردد اما این کله خری من باعث میشه که در میدان بایستم و درون صندلی سفت پشت شیشه مات بشکنم این ارامش را .
نمیدانم و فقط و فقط منتظرم این روزها بگذره و شاید فردا مثل یک خر ارام دست به هر معالمه ای زدم برای ارامش ولی این روزها نمیتوانم ارام باشم و با زندگی در افتادم و دست و پنجه نرم میکنم .

زندگی صفر درجه
کاوه ایریک 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر